سلام برتو ای رفیق غریب
که بانامت شروع میکنم
با یادت مینویسم
با عشقت زندگی میکنم
وبا کلامت میمیرم
تویی که همه چیز از توست
نه

همه چیز توست
و تو فرا تر از هرچیزی
تویی که مطلقی
تویی که سرشاری
تویی که هستی
نه اینکه بودی و خواهی بود
نه

تویی که خالقی
تویی که عاشقی
تویی که خود عشقی
چه بگویم که همه چیزی
هرچه بگویم که هرچه بگویم کم گفتم
تو اینقدر بزرگی که نمی توانم چیزی بگویم

کمکمان کن
به فریادمان برس
از این سردرگمی و پریشانی نجاتمان بده

کمکمان کن
خودت هدایتمان کن

همه سر در گمیم
فقط به دور خود می گردیم

دلمان دست خومان نیست
می گیرد  عاشق میشود  هر کاری بخواهد می کند
فکرمان عقلمان فهممان عشقمان درکمان
هیچ کدوم دردست ما نیست

همه چیز در دست توست
تویی که من یشایی
تویی که اهدنا صراط المستقیمی
لم یلد ولم یولدی
کوثری
ابتری
لاریبی
ربی
ربی
 ربی

چه بگویم
که نگفته ها و گفته ها را می دانی
چه بگویم که تو فقط باید بگویی

چگونه  ازت چیزی بخواهم
که تو خواسته های ما را  می دانی
ناخواسته هایمان را می دانی
تو خیر و صلاح را  می دانی
نه

تو خود خیرو صلاحی
خود خواسته ای
تو همه چیزی وهمه چیز از توست

مارا ببخش
به بودنت مارا ببخش
به وجودت مارا ببخش
ما که نمی توانیم
تا تو نخواهی

راهنماییمان کن
از این سر درگمی نجاتمان بده
تنهایمان نگذار ای تنهای تنها

بفرست
بفرست آن کسی که تو خواستی کمکمان کند
بفرست آن کسی که نجات دهده است
بفرست آن کسی که هدایت گر است
راهنما است

دیگر طاقت ندارم
تحمل ندارم
صبر ندارم
هیچ چیزی ندارم
چون تو را ندارم

راه را نمیشناسم
خود را نمی شناسم
تو را نمیشناسم
هیچ چیز را نمیشناسم

دنبالت می گردم
اما پیدایت نمی کنم
چون راهنما ندارم
چون آن کسی که باید تورا به ما بشناسد نیست
نمی بینیمش

و تا او نباشد
چگونه تورا پیدا کنم
نشانیت را از کجا بیابم

کمکمان کن
کمکمان کن
کمکمان کن

مارا رها نکن

رها نکن

رها نکن

درد و دل: جان بی دل

بگو با من [ گفته ]

*اشکها خشک نشد مگر به سبب سخت شدن دلها و دلها سخت نشد مگر به سبب فزونی گناهان*

امام علی (ع)

درد و دل: جان بی دل

بگو با من [ گفته ]